سلسله مباحث مهدويت

جلسه پانزدهم مورخ : 12/2/87

مدرس: حجة الاسلام مرادبيگي

موضوع : مهدويت از تولد تا غيبت:

پاسخ به يك شبهه : رسيدن به امامت درزمان كودكي در دين نيست؟؟!

موضوع امروز بر اساس شبهه اي است كه برخي افراد منحرف مانند «احمد كاتب» نوشته اند . «احمد كاتب» عراقي و يكي دو سالي در حوزه علميه بود و به هر شكل از حوزه بيرون آمد و به لندن رفت و تحت تاثير انگليس قرار گرفت و انگليسي ها شخصيتش را آنقدر بزرگ جلوه دادند كه انگار يكي از انديشمندان جهان اسلام است  واز ايشان خواستند مطالبي را بگويد  «احمد كاتب» كتابي به نام «مهدي و مهدويون »  نوشت كه شيعه و اهل سنت به اتفاق مطالب اين كتاب را رد شده و باطل ميدانند «احمد كاتب » در حرفهايش تناقص ديده ميشود به همين دليل انگليسيها وقتي ديدند كه نميتوانند از او استفاده كنند و بهره ببرند  رهايش كردند به هر حال احمد كاتب در باب مهدويت شبهاتي وارد كرده است (او سواد چنداني نداشت)

يكي از شبهات اين است كه :«اصلا ما در دين نداريم بچه امام شود و اين قابل قبول نيست كه بچه در بچگي به امامت برسد »

در بيان ان شبهه ،هدفش خدشه وارد كردن به جريان امام زمان (عج) است

اين شبهه ممكن است به صورت سوال در ذهن هر شخصي ايجاد شود منتهي به شكل سوال :«چرا بايد شخصي در زمان كودكي امام شود» قبل از پاسخ  به اين سوال ، امامت در زمان كودكي را از چند منظر بررسي ميكنيم:

خداوند به دو روش امامت امام زمان در كودكي را ثابت ميكند:

خداوند با دو عمل ،امامت امام زمان در كودكي را ثابت مينمايد :1) بيان قراني 2) عمل حقوقي

دربيان قراني خداوند دو بچه را معرفي ميكند كه به مقام نبوت رسيده اند .1) حضرت عيسي در گهواره 2) حضرت يحيي

«خذ الكتاب بالقوة و آتيناه الحكم صبيا» «ما در كوچكي حكم را به يحيي داديم»

«نبوت يحيي دو ساله» :

«فخر رازي »در كتاب تفسيرش جلد يازده ص 192 در اين مورد ميگويد : منظور از حكم در «آتيناه الحكم» ، همان نبوت است يعني خداوند يحيي را در كودكي به مقام نبوت مبعوث كرد.

خداوند با بيان اين مورد به ما ميفهماند كه اگر شخصي در كودكي به ايم مقام رسيد تعجب نكنيد!

نبوت عيسي در گهواره:

وقتي حضرت عيسي (ع) به دنيا آمد و همه به حضرت مريم بهتان زدند حضرت مريم اشاره كرد كه با بچه اي كه در گهواره است حرف بزنيد ايشان جواب دادند مگر مي شود ؟؟! «فاشارت اليه» به اين بچه اشاره كرد جواب دادند «قال كيف تتكلم من في المهد صبيا» چطور بابچه اي كه در گهواره است سخن بگوييم ؟! حضرت عيسي (ع) در گهواره يكدفعه جواب داد :«اني عبدالله» ،«من بنده خدا هستم»،«آتاني الكتاب»،«خدا به من كتاب داد»،«واجعلني نبيا»،«ومرا در همين كودكي نبي قرار داد » بنا بر اين بيان قراني به ما تفهيم ميكند كه در مورد امامت يك بچه ، تعجب نكنيم ! «يزيدبن كناني»

پاسخ امام باقر (ع) به «كناني» در مورد نبوت عيسي (ع)

«قطب راوندي » و ديگران از يزيد كناني ، حديثيي را از امام باقر (ع) نقل كردند : «يزيدبن كناني» از امام باقر (ع) پرسيد كه آيا حضرت عيسي (ع) زماني كه در گهواره صحبت كرد حجت خدا بر اهل زمانش بود ؟؟!

«فقال : كان يومئذ نبيا حجة لله غير مرسل» حضرت فرمود : «ايشان حجت خدا بود اما به مقام رسالت نرسيده بود» چون كسي كه به مقام رساتلت ميرسد بايد برود و مردم را ارشاد كند در حالي كه ايشان در گهواره بودند بعد حضرت آيه قراني را خواندند پس حضرت عيسي نبي بودند اما رسول نبودند

 

«يزيدبن كناني» از امام پرسيد :«آيا حضرت عيسي كه در گهواره بود حجت خدا بر زكريا بود؟؟!» امام جواب داد :«فقال كان عيسي في تلك الحال آية للناس و رحمة من الله » ايشان نشانه خدا و رحمتي براي حضرت مريم بود «و بعد كان نبيا حجة علي من سمع كلاما» ،«هر كس كلام عيسي را در گهواره شنيد عيسي نسبت به او حجت است»

بعد حضرت عيسي (ع) تا دو سال حرف نزد يعني در گهواره مادرش را از بهتان نجات داد .اما تا دو سال ديگر حرف نزد «ثم صمت و لم يتكلم» هيچ حرف نزد «حتي مزيد له ثنتا و كان زكريا»، «در اين دو سال زكريا حجت خدا بر روي زمين بود و بعد از اينكه دو سال گذشت و زكريا از دنيا رفت . پسرش يحيي به مقام نبوت رسيد» بعد امام فرمود :«و هو صبي  صغير » در حالي كه بچه كوچكي بود حضرت يحيي در سن دو سالگي به مدت پنج سال بعد از پدر مقام نبوت و رسالت را عهده دار بود و تا هفت سالگي ادامه داشت 

حضرت عيسي كه 7 ساله شد  بعد از 7 سال تكلم كرد  بنابران خدا در گهواره مقام نبوت را به حضرت عيسي داد و در 7 سالگي او را به رسالت مبعوث كرد .«فقال عيسي حجة علي الارض» ،«پس عيسي حجت خود بود برروي زمين » يعني حضرت يحيي نيز از حضرت عيسي تبعيت كرد پس اين آيات قران و روايات تفسيري آن نشان ميدهد كه خداوند اين را  ميفهماند كه امكان دارد بچه در سن كودكي به اين مقام بزرگ برسد.

امامت امام جواد و امام هادي در كودكي:

خداوند در زمنه حقوق، نيز شرايط را فراهم . دو امام – امام نهم و دهم – در سن 7و 8 سالگي امام شدند -4 سال قبل از اينكه امام رضا ع) به ايران بيايند يعني در سال 196 ه ق امام جواد به دنيا آمدند امام رضا در سال 200 ه ق به ايران آمد و در سال 203 ه ق به شهادت رسيدند كه در آن زمان امام جواد  7 سال داشتند .

خداوند آنقدر تولد امام جواد (ع) را به تا خير انداخت كه بعضي گفتند كه امام رضا (ع) امام نيست براي اينكه بايد پسر داشته باشد تا امامت ادامه پيدا كند خيلي ها منحرف شدند اما ايشان مصلحت خداوند را نميدانستند كه اين مقدمه اي است براي اثبات امامت  امام پنج ساله !

لذا به خاطر اينكه هر امامي در بزرگسال امام شد ه بود و چون امام جواد اولين امامي بود  كه در سن 7 سالگي به امامت رسيده بود حتي خيلي از افراد مخلص و بزرگ به ايشان شك كردند لذا پيش ما مون آمدند شك خود خود را ابراز نمودند مامون گفت : امامت براي ايشان بزرگي و كوچك ندارد هيچ فرقي نميكند ما اين خاندان را بهتر ميشناسم سپس يك عده ازافراد از ميان ياران امام رضا آمدند تا امام جواد را امتحان كنند و ديدند كه هر سوالي از امام مي پرسند سريع جواب ميدهد تصور كنيد بچه اي 7 ساله كه ريش سفيدها خدمتش بيايند و سوال كنند واين بچه جواب دهد حتي تصورش را هم نمي كنيم .

امام جواد در اثبات امامتش در 7 سالگي به سي هزار سوال علمي پاسخ دادند:

اگر اشتباه نكنم «يحيي بن اكثم» به دستور ما مون از امام سوال فقهي پرسيد (آدمي بود كه مي خواست به طريقي آبروي امام را ببرد ) از امام پرسيد : «اگر كسي صيد كند در مكه ، كفاره اش چيست؟!» اين سوالي چند شعبه و چند وجهي بود . مي گويند امام آنقدر اين مساله را انشقاق داد كه همه تعجب كرد (جواب را دسته بندي كرد)

امام جواد (ع) در همان جلسه 30000 سي هزار مسئله را جواب دادند . بعد يواش يواش مردم قبول كردند كه ميشود امامي در كودكي به امامت برسد «علي بن جعفر» عموي امام پيرمردي بود و شخصيت بزرگي هم بود وقت نزد امام جواد (ع) كه بچه كوچك بودند مي آمد دست به سينه ي ايستاد و احترام عجيبي ميكرد يك عده به ايان اشكال گرفتند و گفتند تو با اين پيرمردي به اين بچه احترام ميكني اين خيلي برايت خوب نيست !

از آنجا كه «علي بن جعفر» تربيت يافته پدر و برادر خويش بود و ميفهميد امام يعني چه، به ايشان جواب داد و گفت «خدا به اين ريش سفيد نگاه نكرد كه امامت را به اين بدهد به اين بچه به سن كودكي اش نگاه كرد و امامت را به او داد پس معلوم است اين ريش سفيد احترامي ندارد اين احترام دارد »

نبوت عيسي و يحيي در كودكي ،امامت امام جواد و امام هادي در كودكي سبب پذيرش امامت امام زمان براي مردم :

اين جريان كار حقوقي خداوند است كه در اين جهت انجام دادند  كه مردم اين مسئله را لمس كنند بعد از ايشان امام هادي هم در سن كودكي يعني 8 سالگي به امامت رسيدند (بعضي ميگويند 6 سالگي) لذا مردم ديگر كاملا برايشان هضم شد و كاملا برايشان روشن شد يعني بعد از جريان نبوت حضرت عيسي در گهواره و حضرت يحيي در دو سالگي و نيز بعد از امامت امام جواد و امام هادي در 7 ،8 سالگي ،ديگر به امامت به امام زمان در 5 سالگي اشكال نكردند چون تجربه داشتند (بيشترين فشارها در زمان امام جواد بود كه مردم تجربه نداشتند ) و اين موضوعات حكمت خداوند بود براي اثبات امامت امام زمان در دوران كودكي!

معرفي امام جواد توسط امام رضا (ع):

يك نص بر امامت  امام جواد: «محمد بن ابي نصر » ميگويد فرزند «نجاشي» ،«ابن نجاشي»نزد من آمد (چون با امام رضا (ع) در ارتباط بودم ) و پرسيد: «به من بگو صاحب شما و امام شما بعد از امام رضا كيست؟!»

محمد بن ابي نصر گفت: من  رفتم خدمت امام رضا (ع) و از امام سوال نجاشي را پرسيدم امام فرمود «الامام ابني» همين پسر من جواد با اينكه بچه است امام شما ميشود  يعني قبل از اينكه امام جواد به امامت برسد امام رضا براي معرفي ايشان اقدام كرد .

معرفي امام زمان توسط امام حسن عسكري (ع):

محمد بن علي بن بلال ميگويد: «دوسال قبل از اينكه امام حسن عسگري به شهادت برسند نامه برايم فرستادند و از جانشين خود خبر دادند» سه روز قبل از شهادت ،امام حسن عسگري ، ايشان نامه ي ديگري به من نوشتند و فرمودند كه«جانشين بعد از من ،فرزند من است »در حالي كه امام زمان (عج)بچه كوچكي بودند

احتجاج امام جواد (ع ) بر امامتشان در دوران كودكي:

«محمد بن حسن صفار » نقل ميكند :«امام جواد راديدم ميخواستم قد وقامت ايشان خوب نگاه كنم و به شهرمان بروم و براي بقيه تعريف كنم امام جواد به سجده رفتند و در سجده چيزي گفتند كه جواب مرا دادند . فرمودند :«امر ما اهل بيت مثل نبوت انبياست همانطور كه بعضي از انبياء در سن 40 سالگي و بعضي در كودكي به نبوت رسيدند امامن نيز همانگونه اند بعضي در سن كودكي بهامامت ميرسند و بعضي هم درسن بالا به امامت ميرسند!

امام جواد (ع) امامت را بهنبوت تشبيه كردند و فرمودند كه در اين باره فرقي ندارند

نقش ائمه در زمينه سازي براي پذيرش امامت امام زمان (عج) :

يك نفر از امام باقر (ع) در مورد امامت سوال كردند : امام فرمود : بچه كوچك ما به امامت ميرسد !

حالا ببينيد اين سخن امام باقر (ع) مربوط به چه زماني است و امامت امام زمان چه زماني ! ائمه (ع) از همان ابتدا زمينه سازي ميكردند لذا اين نقش اهل بيت (ع) براي آماده سازي بود !

آيا قبل  از امام جواد  و امام هادي و امام زمان (ع) از ميان ائمه كسي در كودكي  به مقام امامت رسيده است ؟!:

بله اولبن امام ما ، حضرت اميرالمومنين  علي (ع) است . وقتي خداوند به پيامبر فرمود كه «و انذر عشيرتك الاقربين »،«پيامبر اگر ميخواهي رسالتترا شروع كني اول از خانواده ات شروع كن دين خدا را اول به ايشان ابلاغ كن !»

لذا پيامبر مهماني را تشكيل داد و فرمود «چه كسي از شما پيامبري مرا قبول ميكند تا وزير و خليفه و وصي بعد از من شود و عنان امت را به عهده بگيرد ؟!» هيچ كس جواب نداد در اينجا اميرالمومنين (ع) فرمودند «من» پيامبر فرمود «بنشين !»

پيامبر براي بار سوم از خويشان و عموهاي خويش سوال كرد دوباره امير المومنين علي (ع) بلند شدند و فرمودند «من!» اهل سنت و شيعه همه بر اين قضيه اتفاق نظر دارند و همه اين قضيه را در ذيل آيه «و انذر عشيرتك الا قربين » نقل كردند كه پيامبر فرمود كه : «بدانيد اين شخص (يعني اين بچه كوچك) بعد از من هم وصي است هم جانشين و هم خليفه!»

شيخ مفيد مي فرمايد : پيامبر در آن جلسه هيچ كودكي را دعوت نكرد جز علي (ع) و اين دليل بر اينكه علي (ع) در همان كودكي اين حكم امامت را دريافت كرد منتها بعد از رحلت پيامبر به دلايلي (؟؟؟!!!) تحقق پيدا نكرد .اينهم دليل تاريخي بر امامت در دوران كودكي بود !

دليل عقلي بر اثبات امامت در دوران كودكي:

آيا واقعا عقل ميپذيرد كه يك كودك به مقام امامت برسد . اگر به عقلمان رجوع كنيم عقل ميگويد اشكال ندارد ! در منطق محال را به دسته تقسيم ميكنند : 1) محال ذاتي 2) محال وقوعي3) محال عادي

محال ذاتي : در ذاتش اين امتناع هست مثل جمع نقيضين ،سپيدي و سياهي را اگر بخواهي در يك جا جمع كنيد اصلا قابل جمع نيست يعني ذاتشان يكجا جمع نمي شود !

محال وقوعي : يعني معلولي بدون علت باشد كه اين را عقل قبول نميكند و عقل ميگويد هر معلولي حتما علت دارد و محال است معلولي بدون علت به وقوع بپيوندد

محال عادي: يعني طبق عادت و طبق معمول اينگونه اتفاق نمي افتد ولي گاهي خلاف عادت و خلاف معمول هميشه ، اتفاق مي افتد كه محال عادي گفته ميشود

مثلا فرض كنيد به طور معمول هر شخصي از طريق پله به پشت بام مي رود و اين معمول و عادي است اما گاهي شخصي كونفو كار است و كارهاي رزمي انجام ميدهد و يا ژيمناستيك ،با يك پشتك بالاي پشت بام  ميپرد ، اين خلاف عادت ومعمول است ولي شدني است و عقل هيچ اشكالي نميگيرد !

بنابر اين عقل به ما مي گويد كه بچه اي كه در مقام كو دكب به امامت و رهبري برسد اين موضوع نه محال  ذاتي است و نه محال وقوعي ! بلكه عادت تا به حال اينجور نبوده است اما بعضي اوقات خلاف عادت اتفاق مي افتد عقل ميگويد چون واقع شده پس اشكال ندارد «ادل الدليل علي امكان الشيء وقوع » دليل قاطع بر امكان چيزي ، واقع شدن آن است ! حضرت يحيي و حضرن عيسي (ع) در كودكي به رهبري رسيدند و. اين واقع شدهاست و قبلا عملي شده است.

در ميان ائمه اطهار 3 كودك در زمان كودكي به امامت رسيدند عقل ميگويد پس محال نيست چون محال عادي اين است كه ميگويد روند در اين است كه اينطور نباشد عادت اين است كه اينگونه نباشد ولي بعضي اوقات خلاف عادت اتفاق مي افتد پس از نظر عقل  هيچ اشكالي ندارد كه كودك در زمان كودكي به مقام رهبري جامعه برسد !

آيا امام زمان براي اثبات امامتشان اقدامي كرده اند ؟!

امام جواد در زمان كودكي براي اثبات امامتشان به سي هزار مسئله جواب دادند و شبهات برطرف شد . امام زمان نيز براي اثبات امامتشان اقداماتي انجام دادند از جمله كرامات و معجزات ايشان و نيز جوابگوي به مسائل و شبهات !

مردم از طريق نواب ،سوالاتشان را مطرح ميكردند و امام پاسخ ميدادند .

ابو الا ديان ميگويد «براي ديدن امام زمان (عج) در خانه ايشان رفتم خادم امام بيرون آمد و گفت امام فرموده  اي ابو الاديان نامه فلاني و فلاني و فلاني همراه توست كه الان در خورجين مركبت است و هزار و ده دينار هم همراهت است جواب اين نامه ها اين است به افراد برسان !

ابو الا ديان ديد يك بچه همه چيز را ميداند و همه را درست ميگويد ! موارد زيادي هست كه اينجا مجالش نيست »

اصلا چرا خداوند ايشان (سه امام) را در كودكي به امامت رساند؟!

چرا خداوند زمينه را فراهم نكرد كه اين سه امام در بزرگسالي به امامت برسند آيا اين با قاعده «لطف» سازگار است (قاعده لطف اين است كه خداوند بر خودش واجب كرده كه به بندگانش خير و و نعمت برساند و اين قاعده اي است كه متكلمين در علم كلام از آن استفاده ميكنند)

آيا با قاعده ي« لطف» سازگار است كه خداوند رهبري يك جامعه را به دست يك بچه بدهد ؟! خب خداوند نميشد صبر كند يا عمر آن امام  را زياد كند ؟! چه هدفي در كار است ؟1

جواب 1) : جهت امتحان مردم : براي اينكه معلوم شود كه آيا اين بچه كه لياقت امامت را در كودكي دارد مقبول مردم مي شود آيا مردم تسليم امر حق (خداوند) ميشوند؟! (مانند علي بن جعفر كه باريش سفيد در مقابل امام جواد 7 سالهاحترام و دست به سينه ميگذاشت؟!)

2) : چون امامت از جانب خداوند است اين دليل بر كمالات و رشد عقلاني آن امام دارد . پس معلوم ميشود كه اين بچه در سن بچگي به كمالاتش رسيده است و عقلش كامل است لذا امامت را به او ميدهند پس معيار ،رشد عقلاني است معيار ، به كمالات نهايي رسيدن است كه اين بچه دارد !

3) خداوند به لياقت ها نگاه مي كند خدا ميخواهد بگويد امامت بر اساس لياقت است بر اساس منزلت است و اسن مقام به كسي داده ميشود كه داراي لياقت است پس معلوم مي شود اين بچه كه در بچگي به امامت رسيده است لياقت دارد و به كمالاتش رسيده است بنا براين امامت انتخابي نيست كه بعضي ها در صدر اسلام انتخابي اش كردند گفتند  علي كودك است علي جوان است .

خيلي اوضاع را نمي فهمد پس بياييد برويم دنبال ابوبكر و عمر چون ابوبكر سنش زياد است و ايشان را رهبر جامعه قرار دهيم !! خدا در اينجا مي خواهد بفرماييد امامت و رهبري جامعه بر اساس لياقتهاست بر اساس منزلتهاست

با اين جوابها چند شبهه زير بر طرف مي شود:

الف : در اسلام كودك ممنوع التصرف است : مي گويند مال كودك بايد وردست پدر باشد و پدرش مال كودك را در جايي نگهداري كند تا وقتي كه بزرگ شد به او دهد و كودك قدرت تصرف ندارد!

ب: كودك تكليف ندارد:

اين شبهات را چرا در رابطه با امام زمان ميگويند ؟! مي گويند امام زمان در كودكي به امامت رسيد نماز را بر پدرش خواند بچه است چطور نمازمي خواند؟!  اينكه امام زمان چون بچه بوده پس ممنوع التصرف است چگونه مي تواند در اموال ، خوب تصرف كند ؟! كما اينكه شما ميبينيد كه امام زمان خيلي خوب از اموال استفاده مي كند و مشخص مي كند به هر فقيري چقدر پول دهند و....

جواب اين است كه خداوند بلوغ را براي انسان مشخص كرده كه انسان وقتي كه بالغ شد مكلف مي شود جائز التصرف مي شود .

و نماز خواندن بر او واجب مي شود  شرع بلوغ را مبنا قرار داده است چون در بلوغ انسان به رشد عقلاني نسبي ميرسد يعن ماهيت بلوغ اين است چه در مورد دختر و چه پسر!

همين كه به سن بلوغ ميرسند رشد عقلاني نسبي ميرسند امام زمان (عج) هم در كودكي كه به اين رشد عقلاني رسيده بنابراين او ديگر مكلف است بنا بر اين او ديگر ممنو ع التصرف نيست بنابر اين او ميتواند بر ديگران نماز بخواند !