سلسله مباحث مهدویت

نشست سیزدهم مورخ 5/2/1387

موضوع : حکومت واحد جهانی و تمدن بزرگ اسلامی ( 2 )

مدرس : آقای مهندس حیدری پور

 

مطالبی که مطرح شد راجع به تمدن رومی و یونانی ، تصور نکنید مربوط به گذشته تاریخ است زیرا تمدن جدید غربی وارث آن و تمدن حاکم و مسلط بر دنیای کنونی است به گونه ای که در عصر ما قابل بازسازی است .

همانطور که اشاره شد ، ابعاد جسمانی در تمدن یونانی و رومی مورد اهتمام و همت بود کما اینکه در شرایط کنونی نیز همینطور است و معنی این صحبت این نیست که نباید انسانها به جسمشان توجه کنند بلکه منظور این است که اصالت دادن و اصیل دانستن و مهم دانستن جنبه جسمی نسبت به سایر جنبه ها مورد خدشه و ایراد است چرا که انسان هم جسم دارد و هم روح هر جا که توجه جسم باعث ذیح خصوصیات روحی شود حال هر اسمی داشته باشد تمدن یا فرهنگ ، چنین روندی در نهایت منجر به شکست و محکوم به زوال خواهد بود .

همچنان که در گذشته تمدن رومی و یونانی به جسم توجه می شد و مجسمه عریان برنده ساخته می شد در جهان معاصر نیز مسئله زیبایی اندام مطرح است که مسابقاتی انجام می شود و برنده مسابقه کسی است که اندام تناورتری داشته باشد طوری که پیچشهای ماهیچه ای او خیلی زیاد باشد . متاسفانه این اندام در نتیجه کار متعارف و ورزش پرورش نیافته است بلکه حاصل استفاده از داروهایی است که کلیه و قلب و توانایی های جسمی را از کار می اندازد .

اینکه عکس پرورش دهندگان اندام و مسابقات آنها با اینهمه جلوه گری در دنیای ما به نمایش گذاشته می شود نشان دهنده تغییر ارزشها است و اینکه جایگاه ها عوض شده است . یعنی ما همان سیر غلط را تحت تاثیر فرهنگ و تمدن غربی طی می کنیم ولی خودمان متوجه نیستیم .

مثلاً وقتی مسابقه استقلال و پیروزی برگذار و منجر به درگیری شد . مجریان و کارشناسان در صدا و سیما عوامل ایجاد درگیری را بررسی می کردند . در حالی که این درگیری ها ریشه در تغییر ارزشها دارد . مثلاً وقتی از پهلوان تختی یاد می شود . از ایشان تجلیل می کنند و می گویند پهلوان بود نه قهرمان گویندگان همین مطلب ، در جای دیگر در مسابقه فوتبال  ایران و استرالیا مقدماتی جام جهانی ، وقتی بازیکن ها با خطا طرف را درو می کند . می گویند . آفرین یک خطای تاکتیکی انجام داد اگر در دقیقه 89 اخراج هم شود ارزش مند است .

یعنی در یک جاهایی ما مجازیم قلم پای مهاجم را با جفت پا درو کنیم و در یک جا مجاز نیستیم یعنی الان که مجازیم مربوط به وضعیت فعلی ماست و ایرادی ندارد و در گذشته که مجاز نبودیم ربطی به حال ندارد .

و برای ورزشکار اینطور جا می اندازند که عرصه ی موفقیت و پیروزی او تنها در زمین است و الا مردم ، مطبوعات ، رسانه ها و مسئولین ورزشکار را موفق نمی دانند .

چطور می شد که پوریای ولی با وجود داشتن توانایی حاضر می شد مغلوب حریف شود زیرا تنها عرصه و زمین ورزشی را عرصه برد نمی پندارد بلکه برد در عرصه های دیگر را هم می شناسد اما اکنون وضعیت چگونه است ؟ !

وقتی از هر ورزشکاری با هر اخلاقی و سوء رفتاری تجلیل می شود بیانگر این است که جابجایی ارزشها اتفاق افتاده است و دچار دوگانگی ارزشی شده ایم . این دوگانگی ارزشی به تمدن غرب و سپس به تمدن رومی و یونانی قدیم بر می گردد !

گفتیم که در تمدن رومی و یونانی نوعی لذت گرایی و دنیا گرایی مفرط وجود داشته است رومیان بسیار لذت طلب بودند و انواع و اقسام لذت ها را برای خود تعریف می کردند . مثلاً گلادیاتورها ( بردگان ) را مقابل هم در میدان ها بزرگ قرار می دادند اگر یکی در مبارزه کم توان تر بود و زمین می خورد اگر مردم تماشاگر می گفتند « بکش » باید طرف را می کشت وگرنه نجات پیدا می کرد یعنی حیات و ممات یک انسان در دست کیف و لذت بود !

در مورد غذا خوردنشان ، عادت داشتند سفره های بسیار طولانی یا غذاهای بسیار متنوع ترتیب می دادند وقتی از یکی از غذاها خوب می خوردند و سیر می شدند به پهلو دراز می کشیدند و مکانهایی در خانه هایشان تعبیه شده بود که در آنجا کاری می کردند غذارا بالا بیاورند تخلیه که می شد غذاهای بعدی و بعدی را می خوردند . این مطلب را با زمان ما مقایسه کنید .

تنوع پذیری بشر به جایی رسیده که پنیر را با صد طعم  ( موز – توت – کره و ... ) می سازند .

این تنوع طلبی یعنی رها شدگی غریزه ( غریزه هم می تواند غریزه جنسی باشد هم خوردن و ... ) !

ما از تمدنی سخن می گوییم که هدف در آن پاسخگویی بی حدو مرز به غریزه است همین !.

راز ماندگاری آمریکا و اروپا در مقایسه با شوروی دقیقاً همین مطلب است : روسها ( شوروی ها ) نظام حمایت مارکسیستی ایجاد کرده بودند و به زور شلاق افکار و اهداف خودشان را پیش می بردند . البته ، روسها را جزء غرب محسوب می کنیم نه شرق !

اما اروپا و آمریکا تمدنی را ایجاد کردند که نه به زور شلاق و اجبار بلکه با تمایلات مادی و غریزی و جسمانی انسان ، سیطره و حاکمیتش را بر اقصی نقاط این کره خاکی گسترد . مانند اختاپوسی که پایه های حکومتش بر اساس لجنزار داخل اقیانوسها بنا شده این حاکمیتش چنین وضعیتی دارد .

زرق و برق شهرهای جدید ، کثافات خوابیده در آن تمدن را آشکار نمی کند اما انسان هوشیار بوی تعفن آن را خواهد شنید !

این بوی تعفن ابعاد مختلفی دارد از مسائل جنسی ، خوردن ، خوابیدن ، زندگی استعماری اش و ...

خوب ، تمدن یونانی و رومی بعد از مدتی با دو حادثه روبرو شد . یکی ، پذیرش مسیحیت ، با حضور حضرت مسیح در فلستین و شام . جریان مسیحیت در آسیا شروع شد پیروان او این جریان را به روم باستان کشیدند و آرام آرام جمعی از مومنان مسیحی در اقصی نقاط امپراتوری روم پیدا شدند در نتیجه در داخل این امپراتوری گسترده دو جریان مقابل هم قرار گرفتند جریان مسیحیان که مومن بودند و غیر رسمی ، و اعتقادی به کیش آبا ء و اجدادی نداشتند و عده ای ملحدان بودند که اینها معتقد به همان ادیان و الهه های یونان بودند ، بعضی افراط ها که بعد ها در قرون وسطی اتفاق افتاد ریشه در تقابل این دو گروه دارد .

حادثه مهم دیگری که در امپراتوری روم اتفاق افتاد ( دقت کنید به نقطه ای می رسیم که رنسانس از آن متولد می شود ) هجوم مرتب اقوام وحشی از شمال سرزمین های اروپایی بود اینها کسانی بودند اقوامی بیابان نشین و دامدار و صحرا نشین ، و یکجا نشین نبودند و خیلی ساده و بسیط زندگی می کردند چون سرمای سرزمین های شمالی به آنها فشار می آورد برای یافتن مرتع سرسبز تر مکرراً به تمدن رومی حمله می کردند که این تمدن تقریباً قسمت عمده اروپا را در بر می گرفت .

دیوار چین نیز به خاطر مقابله با هجوم اقوام شمالی ساخته شد . در زمانهای قدیم ایرانیان نیز مورد هجوم این اقوام شمالی قرار می گرفتند این اقوام ، اقوام کوچک بیابان نشین بودند که به خاطر فشار سرمای شدید مکرربه نواحی متمدن تر حمله می کردند ( که نواحی متمدن استقرار سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی و شهرنشینی داشتند ) . این اقوام از هجوم به ایران و چین و ... موفق نشدند ناچار به سمت شمال اروپا سرازیر شدند یعنی سرزمینهای شمالی تمدن رومی ، آنقدر این هجوم ها ادامه پیدا کرد که امپراتور وقت روم مجبور شد برای مقاومت روم را به دو قسمت شرقی و غربی با دو پایتخت ( کنستانتین ) همان قسطنطنیه ، پایتخت دیگر بیزانس ، شهر کنستانتین مسیحی شد و دین رسمی را مسیحیت اعلام کرد با وجود این تقسیم بندی روم نتوانست در مقابل این قوم مهاجم مقاومت کند و سقوط کرد ، اقوام وحشی به گونه ای سرزمین های روم را در نوردیدند که هیچ آثاری از آثار شهر نشینی باقی نماند هر کجا می رفتند می سوزاندند و غارت می کردند و تخریب می کردند و می کشتند از حمله مغول بدتر !

اینها همان اجداد اروپاییان کنونی بودند فرانسوی ها از قومی به نام فرانک ها ، آلمانی ها از قومی به نام ژرمن ها ، انگلیسی ها از قوم وحشی ای به نام آنگلوساکسونها بودند اینها ساکنان اصلی اروپا نبودند بلکه مهاجمان وحشی بودند که تمدن رومی را تخریب کردند و مناطق سرسبز تر و معتدل تر را آنجا اشغال کردند 500 سال طول کشید تا دوباره در اروپا نشانه های شهر نشینی بروز پیدا کرد . 500 سال زندگی بسیار بسیار ساده و بسیط حتی از زندگی عشایر خیلی ساده تر. تنها نقطه ای که در کل روم سقوط نکرد پایتخت روم شرقی همان استانبول ( استامبول ) که قبلاً اسمش قسطنطنیه ( کنستانتین ) بود . چون موقعیت سوق الجیشی داشت و در ارتفاع بود هجومها به نتیجه نمی رسید و سالهای سال مقاومت کرد .

این قوم وحشی که مستقر شد آرام آرام مجبور شد با قوم بجایی مانده تعامل پیداکند در اثر این تعامل حادثه عمیقی اتفاق افتاد که از معماهای تاریخی است . این قوم وحشی که همه جا را نابود کرده بودند بعضی جاها را ویران نکردند دیرها ای راهبان مسیحی در گوشه و کنار جنگل ها یا کوهستانهای روم در آرامش یا خفا تشکیل داده بودند و زندگی و خوراک ساده داشتند . 

مشابه آنان در كل سر زمين ارو پاي آن زمان وجود داشت كه براي عبادت و رهبانيت با همان اعتقاد خودشان در يك گوشه جنگل و يا كوهستان مستقر مي شدند و با كشا ورزي ساده دامداري ساده و با نخ ريسي امرار معاش ميكردند و عبادت ميكردند

قوم مهاجم ارام ارام با ديرها و ساكنان آنها تعامل پيدا كردند چون انسان ذاتا موجودي داراي عقل است هر چند طبيعت خشن داشته باشد با لاخره انسان است ، اين قوم در اثر رفت و آمد با ديرها از آنها دو چيز گرفتند يكي اينكه تمدن مسيحيان اين ديرها كه وارث آثار ضعيفي از تمدن رومي بودند را گرفتند و از راهبان آموختند كه چگونه كشاورزي و دامداري كنند چگونه نخ ريسي كنند و چطور دامها را بهتر پرورش دهند در كنار ياد گرفتن اين مسائل ، آرام آرام آموزه هاي دين مسيحيت را نيز آموختند چرا كه مسيحيت ديني آسماني بود و قدرت و قوتي داشت كه دينهاي اسطوره اي و زميني فاقد آن بودند و چون قوم چشي دين ضعيفي داشتند در نتيجه خيلي سريع مسيحي شدند.بنابراين مسيحيان دين ودنياي اين قوم مهاجم شدند هم تمدن شهرنشيني و هم دين مسيحيت را به آنان آموختند بنا به همين دلايل در قرون وسطي كليسا حاكميت تام و تمامي پيدا كرد و هرچه كليسايي گفت مردم انجام مي دادند و حتي اشراف زادگان

بنابراين وقايع حاصل اين شد تمدن بزرگي به نام تمدن رومي دچار فروپاشي شدو يك تمدن بسيار ساده شكل گرفت و مسيحيت بسط و گسترش يافت اما اين قوم تازه مسيحي شده پيچيدگي هاي مؤمنانه را متوجه نبودند به همين دليل تمام تمدن قرون وسطي يك تمدن بسيار ساده بود هم از لحاظ ديني و هم دنيايي

مثلا تا قرن 17 ميلادي يعني 300 سال قبل اروپايي ها چيز ي به عنوان فرش نمي شناختند حتي اشراف اروپايي براي اينكه كاخ خود را گرم كنند مجبور بودند هيزم زيادي بياورند در مراسم عروسي يكي از اشراف زادگان براي اينكه ساختمان خالي را مفرش كننداز گل استفاده كردند اينها با فرش اشنا نبودند چون فرش علاوه بر زيبايي گرم كننده نيز هست كه بعدها از فرش استفاده كردند

نكته ديگر اينكه ادويه را نمي شناختند و در غذا بكار نمي بردند شما مي دانيد ادويه مزه غذا را خيلي خوشمزه مي نماييد بعدها در ارتباط تجاري با چين و هند و تجارت در آبها يازاد و نيز ادويه را شناختند و وارد كردند يعني تا سال 1600 ميلادي چيزي به نام ادويه نمي شناختند در فيلم جهانگرد معروف ايتاليايي مارك و پلو شهر ونيز را نشانم ميدادند اين شهر ، شهري بود كه انتهاي اروپا را به ساير جهان متصل ميكرد

يعني كانال ارتباطي اروپا با جهان و از جمله جهان اسلام بود معمولا آخرين اطلاعات و اخبار در انجا جريان داشت در صحنه اي از فيلم ، تابلوي نقاشي بود كه در اين تابلو تصور نقاش از مردمان غير مسيحي و آن سوي آبها را نمايش ميداد افرادي با دست و پا و بدن انسان و سر روباه ، يعني گمان نميكردند كه در ان سو تر ممكن است انساني مثل آنها باشد و ذهنيت آنها بسيار ساده و بسيط بود چون مسيحيان آرام آرام با تمدن اسلامي اشنا شدند در قرنهاي 8 و 9و10ميلادي كه قزن دهم ميلادي اوج ار تباطاط بود يعني معادل قرن چهارم هجري قمري در اين زمان بود كه مسيحيان با تمدن مسلمانان آشنا شدند مسلمانان از لحاظ كيفيت زندگي لوازم و آثار تمدني بسيار بسيار پيشرفته داشتند مثلا يك نويسنده الماني در كتابش به اسم الله بر فراز اروپا تاثير و تاثر پذيري اروپاييان از مسلمانان را بيان ميكند و ميگويدكالاهاي اروپا بنجل آن زمان كه به فروش نمي رفتند را با مارك الله و لا اله الا الله  مي فروختند و در سر زمينهاي اروپا يي سكه طلا و نقره را با ارم لا اله الا الله مي ساختند خود با ختگي ان زمان مسيحيان كه زندگي ساده اي داشتند در مواجهه با جهان اسلام ان زمان ف همانند وضعيتي است كه بعضي از ماها الان نسبت به كشورهاي غربي داريم مثلا اگر كسي سفر اروپا و امريكا ميرود و بر ميگردد با اب و تاب از آنجا تعريف ميكند و معتقد است زندگي ما در كشورمان زندگي نيست هر چه هست انجاست مثلا در سالهاي پيش كه فيلم (اشين) پخش ميشد فروشندگان متقلب مارك شلوارهاي لي با مارك اوشين به معناي اقيانوس را به اسم اشين مي فروختند و فروش خيلي بالايي هم داشت

مثالي  ديگر از تفاوت و مقايسه تمدن غربي و اسلامي مي زنيم . در بيمارستاني در شهر (كردواي) اسپانيا كه تحت سلطه ي مسلمين (بني اميه و بني عباس) بود و از فرهنگ اسلامي و تمدن اسلامي متاثر بود يك جوان روستايي كه پايش شكسته و در بيمارستان بود به پدرش نامه نوشت و گفت حالش خوب است و در اين بيمارستان خيلي به او رسيدگي ميشود اگر براي ديدنم مي ايي سمت مثلا راست نرو چون تالار موسيقي است براي بيماراني كه دوره نقاهت  خود را ميگزرانند در اينجا پزشكان جواني ما را ويزيت ميكنندكه سر تيم آنها پزشك متخصصي است كه نهايتا كار انها را بررسي و اصلاح مينمايد دقت بفرماييد در اين نامه تركيب پزشكان  مانند الان است كه پزشكان انترن كه سالهاي اول پزشكي انهاست عملا پزشكي را در بيمارستان و زير نظر استاد و متخصص مي اموزند و اين ماجرا مربوط به ان زمان جهان اسلام است اين جوان روستايي در ادامه نامه به پدرش مي گويد

يك هم اتاقي داشتم كه حالش خوب شد ولي براي اينكه بيشتر در بيمارستان بماند و از غذاهاي خوب و شرايط خوب بيمارستان استفاده نمايد خود را به مريضي زد اما پزشكان متوجه شدند و روز بعد او را ترخيص نمودند توجه كنيد شرايط و امكانات و رسيدگيهاي بيمارستان سبب اين ماجرا  بود اين گزارش مربوط به قرن 10 ميلادي بود حال مقايسه كنيد با وضع بيمارستاني در پاريس در قرن 16 ميلادي يعني 400 يا 500 سال قبل مي گويد (در اينجا وضعيت افتضاح است بيماران خانم در  نار بيماران آقا ،خانمي كه مي خواهد وضع حمل كند كنار كسي است كه پايش قطع شده و يا جذام دارد هر بيماري با هر نوع بيماري در كنار هم ف بوي تعفن همه جا را گرفته است هيچ غذايي نيست مگر اين كه فرد خيري در راه خدا غذايي بياورد كسي كه مي ميرد سريع دفن نميشود بوي مردگان همه جا را گرفته است ) توجه كنيد اختلاف اين دو گزارش يكي از قرن 10 ميلادي در تمدن اسلامي و ديگري در قرن 16 ميلادي در تمدن غربي ،600يا 700 سال است يعني تمدن اسلامي 700 سال قبل از تمدن غربي بسيار پيشرفته بود .

در زمانهاي گذشته وقتي كه خليفه از (رازي) كاشف الكل خواست بيمارستاني در بغداد بسازد او ابتدا گوسفندي را ذبح كرد و گوشت ان را چند قسمت نمود و در گوشه ها و قسمتهاي مختلف شهر قرار داد بعد از مدتي بررسي كرد تا ببيند كدام گوشت ديرتر خراب شده است و بدين گونه متوجه شد فلان قسمت از لحاظ آب و هوا وضعيت ،آفت كمتري دارد و ويژگيهايي دارد كه سلامت را بيشتر حفظ ميكند اذا دستور ساخت بيمارستان را در ان مكان داد

كلمه حمام 200 يا 300 سال بيشتر در اروپا قدمت ندارد يعني 300 سال پيش كسي نميدانست حمام چيست؟!

دليل اينكه عطرهاي فرانسوي در دنيا بسيار معروف و مرغوب است اين است كه چون در گذشته اشراف زادگان فرانسوي حمام نميكردند و بسيار بد بو بودند به همين خاطر براي اينكه بوي بدشان آزار ندهد صنعت عطر سازي شكل گرفت و تداوم پيدا كرد نه عطر بد باشد بلكه اينها اصلا شستشو نمي كردند و اين نشانگر تمدن ساده و ابتدايي قرون وسطي بود.

اكنون اين تمدن پس از مواجه شدن با تمدن اسلامي فآب شهري ،بيمارستان و نظم دارد....

در گذشته بعضي افراد كه سفر ميكردند 10000 ده هزار جلد كتاب را بار شتر ميكردند و با خود ميبردند

مردماني كه همه چيز را كليسا برايشان تعريف مي كرد ناگهان در فاصله هاي جنگهاي صليبي با تمدن اسلامي آشنا شدند

مثلا يك شاهزاده اشراف زاده اروپايي از  يك پزشك مسلمان خواست براي معالجه به منطقه اي برود پزشك گفت در جايي كه رفته بودم فردي پايش عفونت كرده بود و من دارو تجويز كردم اگر داروها را مصرف ميكرد بهبود ميافت منتهي طبيبان مسيحي كه كشيش بودند گفتند بايستي پايش قطع شود من مخالفت كردم گفتم اگر اين كار را بكنيد پايش خونريزي ميكند و ميميرد اما آنها توجه نكردند و پايش را قطع كردند و بيمار از دنيا رفت

كسي ديگر را آوردند كه دچار بيماري روحي و رواني بود دارو. برايش تجويز كردم كه اگر استفاده ميكرد خوب مي شد اما گفتن جن زده و شيطان زده شده است و بايد شيطان را از جلدش بيرون بياوريم سرش را تراشيدند و شكافتند و نمك ريختند و بيمار مرد